شکستن خط فرضی یعنی تداومی که ما توی فیلم برقرار کردیم رو به سمت جدیدی هدایت کنیم. اول باید بدونیم که تداوم چیه و خط فرضی به چی می گن. بعد از اون هم می ریم سراغ شکستن خط فرضی با 2 روش خیلی ساده! اول باید در مورد تداوم صحبت کنیم که بخش اصلی منطق و پایه های تئوری و فکری فیلم هم روی اون پایه گذاری شده. بعد هم در مورد خط فرضی و شکستن خط فرضی و خروجی اونها صحبت کنیم.
تداوم یعنی چی!؟
تداوم یعنی ادامه دار بودن منطق توی فیلم. خُب یه کمی سخت شد، حالا یه کمی ساده تر در موردش صحبت می کنیم. حتما می دونین یه فیلم رو تو یه روز ضبط نمی کنن!؟ (به جز استثنائات) اما بیننده فکر می کنه که همه این فیلم تو یه روز و یا چند روز ضبط شده.
ما با تداوم کاری می کنیم که بیننده فکر کنه همه چیز توی یکی دو روز اتفاق افتاده و همه چیز مثل دومینو پشت سر هم اتفاق افتاده. البته تداوم فقط توی داستان و روایت فیلم نیست. نور، دوربین، لباس و … هم شامل تداوم می شن.
دیوید بوردول توی مقالات و نوشته های مربوط به آموزش کارگردانی می گه تداوم باعث می شه ما فکر کنیم که فیلم توی واقعیت اتفاق می افته، یعنی احساس می کنیم که ما هم توی اون فیلم هستیم و آدمها رو داریم می بینیم و اتفاقات رو می فهمیم! به دلیل اینکه جغرافیا رو می تونیم کاملا درک کنیم. ما چطور جغرافیای فیلم رو درک می کنیم!؟
جغرافیای فیلم!
جغرافیای فیلم یعنی اینکه کی کجاست و داره چیکار می کنه! چون توی سینما ما صحنه ها رو با یه دوربین ضبط می کنیم، امکان داره که خطاهایی انجام بدیم. مثلا آدمی که الان سمت چپ قرار داره، یهو بپره سمت راست، یا نوری که الان داره از سمت چپ می تابه یهو از سمت راست بتابه!
همه اینها یعنی منطق جغرافیای فیلم که ما به وسیله جغرافیا، احساس می کنیم فیلم داره واقعیت رو نشون می ده. یکی از راه های ایجاد تداوم و برپا کردن جغرافیای فیزیکی فیلم، خط فرضی هستش. ما اول باید با خط فرضی آشنا بشیم و بعد بتونیم اون رو بشکنیم!
خط فرضی چیه!؟
وقتی بازیگرهایی توی صحنه داریم، باید جوری صحنه رو بچینیم که منطق جای قرارگیری بازیگرها به هم نخوره. ما برای اینکه حواسمون جمع باشه که جای بازیگرها و بعضی وقتها اشیا بدون منطق تغییر نکنه، از خط فرضی استفاده می کنیم.
خط فرضی طبق اسمش یعنی خطی که فرضی هستش و دیده نمی شه. حالا این خط فرضی چطور ساخته می شه!؟
اگه چشمهای بازیگرها رو یه نقطه در نظر بگیریم، زمانی که بازیگرها به هم نگاه می کنن، یعنی دو تا نقطه به هم وصل می شن، یه خط به وجود میاد. به این خط می گیم خط فرضی.
خط فرضی به چه دردی می خوره!؟
اگه خط فرضی رو درست تشخیص بدیم، دیگه باید دوربین رو یه سمت خط فرضی بذاریم، یا سمت چپ خط فرضی و یا سمت راست خط فرضی.
فرض کن داری یه صحنه ای رو ضبط می کنی و خط فرضی رو شناسایی کردی، حالا دوربین رو می ذاری سمت چپ اون خط فرضی. تا زمانی که دلیلی نداشته باشی که بیننده اون دلیل رو ببینه، دوربین نباید بره سمت راست.
فرض کن داری یه فیلم می بینی که یکی از شخصیت ها سمت چپ تصویره و یکی از شخصیت ها سمت راست. حالا اگه در حال دیدن اون صحنه باشی و هیچ کسی از جاش تکون نخوره، قبول می کنی که یهو جای این دو تا بی دلیل و بی تاثیر عوض بشه!؟ این تاثیر خط فرضیه! حالا باید در مورد شکستن خط فرضی صحبت کنیم. یعنی دلیل شکستن خط فرضی چیه و راه های شکستن خط فرضی رو بشناسیم.
خط فرضی رو بشکن!
خُب وقتی که خط فرضی این همه نقطه قوت برای فیلم ما داره، چرا باید به شکستن خط فرضی فکر کنیم!؟
خیلی خوب دقت کن، شاید تو داری یه فیلمی می سازی که تو یه صحنه دوربین سمت چپ خط فرضیه و حالا به هر دلیلی نیاز داری دوربین بره سمت راست. حالا باید به شکستن خط فرضی فکر کنی. یعنی باید یه راه هایی پیدا کنی که چطور خط فرضی رو بی اثر کنی.
حالا اگه بخوایم شکستن خط فرضی رو تجربه کنیم و یا عوضش کنیم باید چیکار کنیم!؟ ما توی این آموزش بهت دو تا راه خیلی ساده رو آموزش می دیم که بتونی با اونها شکستن خط فرضی رو تجربه کنی.
- نماهای بی اثر و خنثی
- حرکت دوربین روشن
اگه الان دارین یه صحنه رو فیلمبرداری می کنین، باید حواستون به این باشه که دوربین جایی قرار بگیره که توی صحنه های بعد یادتون بمونه و دوربین همونجا باشه! حالا اگه توی یه جایی مجبور باشین دوربین رو بیارین روبروی جایی که قبلا دوربین اونجا بود، یعنی شکستن خط فرضی! حالا دو روش خیلی ساده رو با هم یاد می گیریم.
1) نماهای بی اثر و خنثی
اگه خواستی که با شکستن خط فرضی جای دوربین رو تغییر بدی و یا بعد از فیلمبرداری فهمیدی که حواس تو و منشی جمع نبوده و خط فرضی شکسته، باید یه راهی داشته باشی که اون قسمت رو ترمیم کنی.
کلا این رو فراموش نکن که تو هر کاری می کنی برای اینه که بیننده با فیلم ارتباط برقرار کنه. حتما می دونی که خط فرضی هم برای اینه که بیننده از فیلم جدا نشه و منطق فیلم از بین نره. پس ما باید یاد بگیریم که بیننده با چشم و گوش و مغزش فیلم رو می بینیه.
حافظه بیننده عزیز ما
بیننده حافظه لحظه ای، کوتاه مدت و بلند مدت داره. فیلم ها اولین بار وارد حافظه لحظه ای می شن. بیننده در لحظه منطق فیلم رو درک می کنه، اما اگه دقیقا بعد از این نما، نمایی ببینه که جای دوربین بی منطق تغییر کرده، دیگه فیلم رو واقعی و نزدیک به تجربه خودش نمی دونه. اما اگه این دو تا نما که یکی جای دوربین درسته و یکی نه، پشت سر هم نشون داده نشه، بیننده اون تغییر جای دوربین رو نمی فهمه! چون داره با حافظه لحظه ایش کار می کنه.
پس اگه بعد از یه نما خواستی جای دوربین رو تغییر بدی، بین این دو تا نما یه تصویر خنثی مربوط به همون صحنه به بیننده نشون بده. مثلا یه اینسرت از یه شی!
2) حرکت دوربین روشن
قبلا گفتیم اگه بخوایم دوربین رو بیاریم روبروی جایی که قبلا دوربین اونجا بود، یعنی شکستن خط فرضی و خروجیش می شه فیلمی که بیننده نمی تونه باهاش ارتباط برقرار کنه. اما ساده ترین کاری که می شه کرد اینه که ما جای دوربین رو زمانی تغییر بدیم که دوربین روشنه.
یه مثال
فرض کنین که توی اتاقتون نشستین و دارین دیوار جنوبی اتاقتون رو نگاه می کنین، حالا چند ثانیه چشماتون رو می بندین. وقتی چشماتون رو باز می کنین می بینین دارین دیوار شمالی اتاقتون رو نگاه می کنین. خیلی عجیب و باور نکردنیه و مغز سریعا ارور می ده! این یعنی شکستن خط فرضی رو درک کردین و مغز چون نمی تونه برای این تغییر جواب منطقی پیدا کنه، گیج می شه.
اما اگه با چشمهای باز اول دیوار جنوبی رو نگاه کنین و بعد بدون بستن چشماتون برگردین و دیوار شمالی رو نگاه کنین، اصلا عجیب نیست! چون حرکت کردن از جنوب به شمال رو دیدیم و درک کردیم که اگه دیوار تغییر کرده، مال اینه که خودمون حرکت کردیم و چون حرکت رو دیدیم دیگه برامون عجیب نیست!
دقت کردین که چقدر ساده می شه عجیب ترین مسائل تکنیکی سینما رو آموزش دید!؟ کافیه روش علمی و درستی پیدا کنیم و با اون روش مطالب رو آموزش ببینیم. شکستن خط فرضی کار سختی نیست، به شرط اینکه همه تکنیکهای اون رو یاد بگیری و روی اونها تسلط داشته باشی.
میانگین امتیاز 4.3 / 5. تعداد آرا: 15
تا کنون امتیازی برای این مطلب ثبت نشده است.
37 دیدگاه برای “شکستن خط فرضی با 2 روش خیلی ساده! ”
خيلي عالي بود?
سلام و سپاس از شما
مسابقه دوم از جلسه دوم:
یک تکنیک ترکیببندی دیگهای که میشناسم:
تکینک رنگهای هوشمند: یعنی اینکه حتماً توی فیلممون یه رنگ غالب داشته باشیم و بسته به حال و هوا و موضوع و سوژهمون، اون رنگ رو انتخاب کنیم. مثلاً اگه فیلممون در مورد خشونته، رنگ غالبمون رو قرمز انتخاب کنیم و با نشوندادن چند عنصر توی فیلم با اون رنگ، این حس رو به بیننده القا کنیم و برای آرامش خاطر بیننده، از رنگ مکملش هم در جای درست، استفاده کنیم. فرمولش هم اینه که به توصیه راجر دیکینز در یکنهم فیلم از رنگ غالب استفاده کنیم یا به گفته استیون اسپیلبرگ در دو صحنه مهم (صحنه تکاندهنده آخر فیلم و صحنه ارائه اطلاعات جذاب و گرهگشا)، اون رنگ رو به کار بگیریم.
واقعا به شما آفرین می گیم که دارین در مورد جدیدترین تئوری های رنگ و ترکیب بندی صحبت می کنین این مبحث رنگ غالب و رنگ تک فرم یکی از جدیدترین مباحث رنگ توی دانشگاه های بین المللی هستش
مسابقه اول از جلسه دوم:
اندازهنمایی که در این جلسه معرفی نکردید: اندازهنمای خیلی دور یا Extreme Long Shot یا E.L.S یا X.L.S
دقیقا درسته
جواب رو مخفی نکردیم چون به زودی آپدیت دوره منتشر می شه
جواب سؤال دوم از جلسه دوم:
اینکه در طول فیلم، فضا کمکم روشنتر میشه، به خاطر اینه که ما در ابتدا اطلاعاتی نداریم و به تدریج متوجه شکاف و فاجعهای که در زندگی شخصیتها پیش اومده میشیم. در واقع هر چه به پایان فیلم نزدیکتر میشیم، دیگه پنهانکاریها جواب نمیده و کمکم پرده از رازها برداشته میشه و ماهیت روابط و اتفاقات رخداده، آشکار میشه و ژیلا در صحنه آخر، همزمان با ورودش به صحنه، چراغ رو هم روشن میکنه که این به ما میگه که ورودش و روشنکردن چراغ، هر دو یک معنی رو میدن و اونم برملاشدن راز داستان و مشخصشدن حقیقت ماجراست.
جواب سؤال اول از جلسه دوم:
صحنهای که از فیلمنامه «پنهان» انتخاب میکنم، صحنه آخره.
این صحنه رو با اندازهنمای مدیومکلوزآپ (M.C.U) ضبط میکنم. چون با وجود اینکه جابر کنار پنجره میره، ولی اینجا اهمیت انسان بیشتر از محیطه و ما باید جزئیات واضحی از احساسات جابر در چهره و اندامش ببینیم. و هنگامی که جابر پنجره رو میبنده و به فضای اتاق برمیگرده، میزانسنش رو به لحاظ محل قرارگرفتن جابر و فاصلهاش با درِ اتاق، میچینم و با کمکردن هدروم و لوکروم تنش موقعیتی که جابر توش قرار گرفته رو بیشتر میکنم (از لحاظ درهمریختگی زندگی) و با بیشترکردن بکروم، فضایی رو ایجاد میکنم که بیننده احساس خطر کنه و آماده برملاشدن رازی بشه و هر آن منتظر ورود چیزی از فضای پشت جابر بشه و وقتی که ژیلا از اتاق بیرون میاد، از اون فضای بکروم وارد بشه و این حس رو تکیمل کنه.
جواب ۱ جلسه ۲ (داخلی – آشپزخانه خانه جابر)
جابر داخل آشپزخانه میماند
تو این نما جابر پشت به دوربین هست دستهایش روی لب سینک هست و سرش پایین )
لحظه که درمانده و تنها تو اشپرخانه ( مدیوم لانگ شات )
و در یک نما دیگه (همین پوزیشن) از نیمرخ ( مدیوم کلوزآپ ) برای اینکه توی نما بتونیم درماندگی جابر دقیقتر به تصویر بکشیم
تو این دو نما تنگ تر شدن فضا روی جابر رو انتقال میدم
جواب ۲ جلسه ۲
دلیلش اینکه هر چه ما به پایین نزدیکتر میشیم فضا شفاف تر و مسائل مخفی شده آشکار میشه (نور و روشنانی نماد حقیقت داستان انتقال میده )
جواب خوبی بود چه به لحاظ تقسیم مدارهای دکوپاژی و هم به لحاظ اکت های زمانی
با سلام
پاسخ سؤال 1 جلسه 2: نمای داخلی آشپزخانه، اولا نما با مدیوم لانگ شات، جابر پشت به دوربین و متین نیم رخ. مدیوم لاگ شات اینکه هر دو نفر در تصویر با هم نشون داده بشوند و هنوز صمیمیتی اتفاق نیافتاده و خیلی به نشون دادن احساسات بازیگر اینجا نیاز نداریم. جابر داره پنهانکاری میکنه و دروغ میگه پس پشت به دوربین و متین هم مشکوکه خودش و داره احتمالا دروغ میگه و دنبال چیزی میگرده پس نیم رخ به دوربین. البته بعد از اینکه متین از آشپزخانه میره بیرون باید نما را روی جابر به مدیوم تغییر داد چون اینجا حالت درماندگی و دستپاچگی داره که باید با نزدیک کردن نما احساساتش را بهتر نشون بدیم.
پاسخ سؤال 2 جلسه 2: برای اینکه رفته رفته داره معمای فیلم حل میشه و واقعیت برای مخاطب آشکار میشه پس هرچی به آخر فیلم نزدیک میشیم نور بیشتر میشه.
پاسخ مسابقه:
پُشت به دوربین بودن (بک شات) یعنی موضوعی در حال پنهان شدنه و نیم رخ بودن (پروفایل شات) نشانه دروغ و دورویی هستش توی مبانی ترکیب بندی سینما توی متد بین المللی معتبر هم بهش اشاره می شه
دکوپاژ خوبی هستش برای این چند نما
و جوابتون هم کاملا درسته و آفرین به شما
جواب 1 جلسه 2: سکانس اول : با نمای کلوزآپ زیر سیگاری و پاکت سیگار و جعبه های روی اپن رو نشون میدم تا مخاطب با ذهنیت خودش یه سری حدس بزنه ، با نمای مدیوم شات هم دیالوگ های بین دو مرد رو نشون میدم چون هنوز انچنان با شخصیت ها اشنا نشدیم که بخوایم زوم کنیم روشون.
جواب 2 جلسه 2: خب همونطور که از اسم فیلمنامه پیداست (پنهان) کم کم داستان رو به مشخص شدن اتفاقات میره و مخاطب جریان رو میفهمه پس نیازداره که نور هم کم کم روشن بشه چون مخاطب هم داره درک میکنه جریانات رو .
آفرین به شما
جدیدا توی اعضا جدید مدرسه مبانی دوستانی وارد شدن که خیلی ذهن فنی شون خوب کار می کنه یعنی دکوپاژ درستی از وقایع دارن
به دلیل فیلم دیدن و درک درست جغرافیا
شما هم از این دسته از دوستان هستین و بهتون تبریک می گیم
جواب 1 جلسه2:در انجایی که متین رو دسته مبل میشینه و متوجه زیر سیگار میشه
یه نمایm.c.u از متین میگیرم و یه نمای اینسرت از زیر سیگاری
و دوباره یه نمای m.c.u از متین میگیریم که میگه:انقدر سیگار عوض نکن قفل میکنیا!!!
مخصوصا وقتی مهمون داری!!
و یه نمای m.c.u از جابر و زاویه دوربین به صورت افقی از نیم رخ میگیرم که داره یه چیز یرو میخواد از متین مخفی نگه داره.میگه:دوستم با زنش امده بودن اینجا….
جواب 2 جلسه2:به این دلیل که حقیقت هم بلاخره بر ملا خواهد شد و یه روزی که همه مثل چراغ که اول خاموش بودن یه روز روشن میشه مانند رفتن متین و اشکار شدن برای تماشاگر.اینم هست که ماه هیچ وقت پشت ابر نمیمونه
مسابقه:
شما ذهن فنی خوبی دارین و دکوپاژ رو درست می شناسین
کافیه یه کم تمرین کنین که این نکات خوب رو به عالی تبدیل کنین و اتصالات بهتری هم بتونین برقرار کنین
فعلا فقط آموزش و تمرین
جواب سوالاتتون هم کاملا درسته 🙂
آفرین به ذهن شما
سلام ،مسابقه:نماي هد اند شولدر را توضيح ندادين و من دقيقا منتظر همين بحث بودم
البته نمای هد اند شولدر (سر و شانه) توی متون قدیمی و منسوخ استفاده می شه و منظور از هد اند شولدر همون مدیوم کلوزآپ هستش که توی اون نما ما سر و شانه بازیگر رو می بینیم
اگه منظورتون هم اور شولدر هستش که اصلا بحث جداگانه ای هستش و اندازه نما نیست
درود . من يك سوال داشتم نميدونم چقدر احتمالش هست پاسخ بگيرم ميخواستم خواهش كنم در مورد تركيب بندي نماها و انتخاب لنز در فيلم سينمايي امير كمي توضيح بدبن.براي من خيلي جاي سوال هست چرا هد روم بازيگرها رو اينقدر خالي نگه داشته اونقد كه در بعضي جاها ادم اذيت ميشه و تمام نماها هم مديوم شات هست !! ممكنه يه توضيح مختصر بدين ؟!ممنونم
سلام به شما
خیلی نمی تونیم وارد تحلیل فیلم بشیم چون تخصص ما نیست، اما جواب سوالتون می تونه یه جواب خیلی واضح هم داشته باشه، تقلید از سینمایی که کارگردان دوستش داره و فیلمی به اسم ida
شاید این تقلید فقط ادای دین باشه اما خُب دلیل واضح و قابل بحثی نمی شه آورد
متاسفانه اين تقليد كاملا مشخص بود اما نميدونستم كدوم فيلم ، من بيشتر ميخواستم بدونم اين تقليد چه كمكي به فيلم نامه كرده ؟! در حالت عادي انتخاب قاب بندي ها يه جاهايي ازار دهنده بوده ، ايا اين انتخاب درست بوده ؟! غلط بوده ؟! من چون فيلم اصلي رو نديدم نميتونم متوجه بشم كه چقدر اين انتخاب درست بوده ، بعلاوه ريتم كند و خسته كننده ي فيلم با اين دكوپاژ بدتر هم شده بود .
البته تقلید کردن به ذات کار خیلی خوبیه. همیشه توی تاریخ هنر تقلید کردن و از رو دست نگاه کردن باعث پیشرفت بوده
اما خُب اینجا هیچ کمکی نکرده و حتی به نظر می رسه لطمه هم زده و این از رو دست نگاه کردن درست اتفاق نیفتاده
جواب سوال اول از جلسه دوم:نمای سوبژکتیو لانگ شات از متین ک داره کفش هاشُ میپوشه،بدلیل اینکه جابر منتظر این بوده ک هرچه زودتر از خونه ش بره بیرون.سپس نمای کلوزآپ از دستان جابر ک داره لیوان متین رو برمیداره و اب میکنه و میخوره،سپس نمای مدیوم شات از جابر ک مردد مانده است و بجایی خیره شده،برای اینکه خیره شدنش رو بیننده بیشتر احساس کنه دوربین حرکت میکنه و نمای مدیوم کلوزآپ میگیره و در همان حین صدای بسته شدن درب میاید و برای نشان دادنِ اینکه متین رفته است،شنیدنِ همان صدای بسته شدنِ درب کافیست به اضافه ی اینکه کله ی جابر کمه ب طرف صدا میچرخد
.
جواب سوال دوم از جلسه دوم:دلیلش اینه که اشاره داره ک بیننده کم کم همه چیز برایش روشن میشود
ببینین زمانی که ما روایت رو از اُبژکتیو به سوبژکتیو تغییر می دیم یعنی داریم از دیدگاه اون آدم ماجرا رو روایت می کنیم
این فیلمنامه خیلی جای صحبت در مورد روایت از جانب یکی از شخصیت ها نداره البته این هم می تونه شکل بگیره ولی باید فیلمنامه رو بر ساس اون روایت سوبژکتیو بازنویسی کنیم
در واقع این فیلمنامه داره روایت کارگردان رو نشون می ده پس بهتره با این فیلمنامه اُبژکتیو روایت کنیم
مسابقه: آفرین جوابتون درسته اما نمی تونیم نمایشش بدیم چون مسابقه ست
جواب1 –
داخلی – هال خانه جابر – روز (متین روی دسته مبل نشسته است…)
اول مدیو لانگ شات که محل نشستن متین رو پوشش بدیم
گفتگوی متین و جابر با مدیوم شات تا زمانی که متین میره دم در اتاق
بعد از اون واکنش هاشون مدیوم کلوزاپ و اون جایی که جابر دستپاچه میشه کلوزاپ
جواب2- به نظرم نور اینجا نماد حقیقت برای مخاطبه.و تاریکی خونه براثر پوشوندن حقیقته.مواجهه با یه حقیقت تلخ سخته، واسه همین وقتی متین چراغو یه لحظه روشن میکنه جابر سریع میگه خاموشش کن چشامو میزنه! . به مرور زمان که چیزهایی درباره سرگذشت کاراکترا میفهمیم نور صحنه بیشتر میشه و یعنی مخاطب حقایق بیشتری رو فهمیده و در نهایت زنی که پایان فیلم راز اصلی رو با اومدنش برملا میکنه چراغ رو روشن میکنه و با چراغ روشن فیلم تموم میشه.این پایان به مخاطب میگه که الان همه چیو فهمیدی دیگه، آره همونی شد که الان داری بهش فکر میکنی!
جواب مسابقه درست بود
آفرین برای صحبت در مورد نور که درست و دقیق بود
قسمتی که دکوپاژ کردین هم به نظرم خیلی درست و منطقی و تصویرسازیتون ساده و گویا هستش
برخلاف تصور بیشتر دوستان، تصویرسازی و دکوپاژ ساده خیلی خیلی خیلی سخته!
چون همه فکر می کنن که بیام اینجا دوربین حرکت بدم و حرکات عجیب و غریب با دوربین انجام بدم که بگن من خیلی بلدم!
اگه همینطوری ساده و البته گویا پیش برین خیلی امیدوارانه هستش
جواب 1جلسه 2 از صحنه اول که جابر تنهاست نمای مدیوم کلوزآپ می گرفتم تا مفهوم فشار و تنگنارو برسونم که جابر متحمل شده بود
جواب 2 جلسه 2 فضا روشن شد به معنی اینکه کم کم داستان به گره گشایی رسید و سوال های مخاطب حل شد
مسابقه (جوابتون کاملا درسته)
جوابتون خوب بود اما سعی کنین بیشتر در مورد عناصر صحبت کنین
هرچقدر بیشتر در مورد این عناصر صحبت کنین، بیشتر ذهن قصه پرداز و تصویرسازتون به کار می افته
جوابهاتون کوتاه اما خوب بودن
جواب1 جلسه2: سکانس آخر، کل سکانس رو با کلوزآپ و حرکت به اکستریم کلوزآپ میگیرم تا هم اون فشار و تردید درونی جابر رو نشون بدم و هم لحظه خروج از ژیلا رو نشون ندم و مخاطب با صدای باز شدن در و روشن شدن لامپ به حضور ژیلا توی خونه پی ببره که یکمی فضای معمایی رو زیاد کنم و با روشن شدن لامپ، صفحه سیاه بشه و فیلم تموم شه به این معنا که اومدن ژیلا توی زندگی جابر باعث تباهی و سیاهی زندگیش شده. البته یه نما اینسرت از حرکات جابر مثل روشن کردن سیگار و … و یه نمای اینسرت از زدن کلید برق توسط ژیلا قبل از نمای اکستریم جابر میگیرم و اکستریم جابر رو نمای اخر میزارم.
جواب2 جلسه2: به معنای اینه که هر لحظه حقیقت داره بیشتر افشا میشه و در گفتگوی متین و جابر شاهد اشکار شدن حقیقت هستیم تا لحظهاخر که ژیلا لامپ رو میزنه و با روشنایی کامل، حقیقت هم کامل افشا میشه.
مسابقه: جواب مسابقه درست بود اما حذف شد، چون مسابقه ست!
فقط یه نکته: اینسرت اندازه نما نیست، کاربرد نما هستش. یعنی چی؟ یعنی ما با اینسرت یه کاری انجام می دیم نه اینکه اندازه به نما بدیم، در نظر هم داشته باشین که اینسرت بیشتر با کلوزآپ و اکستریم کلوزآپ از غیر انسان گرفته می شه، هر نمایی که اینسرت هستش دیگه انسان توی اون نما نیست
خیلی هم عالی
اما توجه داشته باشین که نکته اینسرت رو یادتون باشه.
در ضمن لانگ شات و فول شات یکی هستن، فقط فول شات، لانگ شاتی هستش که قامت انسان قاب رو کامل پُر می کنه و فضا و جغرافیا به کمترین حد خودش توی لانگ شات می رسه.
پس فول شات=لانگ شات
اختلاف فول شات و لانگ شات: توی فول شات انسان قاب رو کامل پُر می کنه و توی لانگ شات فضا و جغرافیای صحنه رو هم می بینیم
نکته: از فول شات زمانی استفاده می کنیم که هم نمی خوایم با شخصیت فعلا صمیمی بشیم، یعنی هنوز به شخصیت اعتماد نداریم؛ اما در عین حال شخصیت مهمتر از قبله
توجه: همیشه فول شات رو زمانی استفاده کنین که قبلش یه لانگ شات نشون دادین و الان می خواین بیشتر روی شخصیت تمرکز کنین، انگار مسئله مهمی رو می خواد مطرح کنه
خیلی خوبه این جوابهای کامل و دقیق شما دوستان و ما پر از انرژی می شیم
جواب 1 جلسه 2. صحنه 3-داخلی-هال خانه جابر-روز
وقتی که متین روی دسته مبل میشینه و متوجه سیگار و زیر سیگاری میشه یه اینسرت از سیگار و زیرسیگاری می گیرم بعد مکالمه رو با دو نما میگیرم وقتی که دیالوگشون اهمیتش کمتره از مدیوم کلوزآپ استفاده می کنم و وقتی دیالوگ مهم تر میشه از کلوز اپ استفاده می کنم.مثلا وقتی که جابر میکه مگه کابینت هارو ندیدی از مدیوم کلوزاپ استفاده می کنم یا مثلا وقتی که متین میگه ژیلا شبا خونه نمیاد و جابر درمانده میشه از کلوز اپ استفاده میکنم.و جایی که برای اولین بار به جعبه ها اشاره میکنه یه اینسرت از جعبه ها میگیرم.و جایی که متین از جاش بلند میشه و به سمت اتاق می ره که درش قفله در اون لحظه که داره حرف می زنه مدیوم کلوزاپ میگیرم و وقتی به سمت اتاق میره همون نما رو حرکتی از اون میگیرم که به سمت اتاق میره.
جواب 2 جلسه 2.فکر میکنم وقتی که نور روشن میشه نشونه اینه که حق با متینه چون زمانی که هوا روشن میشه تقریبا همون لحظه متین به خونه جابر میاد.
آفرین به شما که دارین به جاهای درستی می زنین!
حالا یه کار کنین، همین چیزی که نوشتین رو روی کاغذ پیاده کنین، اصلا مهم نیست نقاشیتون خوبه یا نه و چقدر دکوپاژ بلدین
فقط روی کاغذ بیارینش، بعدا می فهمین که با پیاده کردن اینها روی کاغذ کلی از ایده های مخفی مغز آزاد می شه
از خوندن این نظرات پر و پیمان خیلی زیاد خوشحال می شم
مرسی. حتما اینکارو می کنم.
پاسخ مسابقه روز دوم: جوابتون درست نیست، در توضیح این قضیه باید بگیم که فول شات یه نوع لانگ شات هستش که برای تمرکز بیشتر روی شخصیت استفاده می شه (فول شات نسبت به لانگ شات تمرکز بیشتری روی شخصیت ایجاد می کنه چون جغرافیا و فضا رو حذف می کنه و اندام شخصیت کل قاب رو پُر می کنه، اما توی لانگ شات ما مقداری از فضا و جغرافیای لوکیشن رو داریم، چون می خوایم شخصیت رو توی فضا معرفی کنیم)
٢)تكنيكي ديگر براي تداوم در فيلم ، اگه اشتباه نكنم ميتواند حفظ توالي زمان و مكان باشه .
پاسخ سوال اول از جلسه دوم:
مثلا اين صحنه “آشپزخانه-خانه جابر – روز داخلي-
“جابر لیوان متین را برداشته، آب میریزد و نصفه مینوشد و بقیه را در سینک خالی میکند. کمی مردد میماند
و به نقطهای خیره میشود و صدای بلند بسته شدن درب ورودی میآید. متین رفته است”.
در واقع چون صحنه بعدي باز شدن در هست و اشكار شدن انچه در جابر پنهان بوده، ترجيحا نماهاي بسته و مديوم كلوز اپ، تاكيد بر look room محدود استفاده از اينسرت ، عمق ميدان كم ، ميتونه مناسب باشه .
سوال دوم از جلسه دوم:
به نظر من صحنه هاي تاريك و سياه و سفيد در كل توجه مخاطب را به فيلم بيشتر جلب ميكنه . در واقع باعث ميشه ما از ابتدا در همان صحنه تاريك جستجوگر باشيم و قطعا در اين نيمه تاريك خيلي چيزها رو براي ديدن از دست ميديم، اين كار ضمن اينكه به حس فيلم و انچه پنهان است كمك ميكنه ، در غافلگيري انتهاي فيلم و حضور ژيلا در روشنايي هم تاثير زيادي داره.
در پايان اگر دكوپاژ ضروريه ميتونم دكوپاژ اين قسمت رو بنويسم .
آفرین به شما
حفظ تداوم زمانی-مکانی یه تکنیک خیلی قوی هستش که می تونه به بیننده این امکان رو بده که بیننده فرض کنه همه فیلم توی همون مقدار از زمان که می بینه فیلمبرداری شده، مثلا اگه توی فیلم می بینه همه فیلم توی یه شب می گذره، فکر کنه همه فیلم توی یه شب فیلمبرداری شده، در حالی که شبها و روزها برای اون فیلم برنامه ریزی شده و روزها و شبهای زیادی فیلمبرداری شده
عمق میدان کم و نسبت ابعاد (aspet ratio) تنگ و کوچیک هم به بیننده القا می کنه که اوضاع مناسب نیست و بحرانی در جریانه، حالا این بحران کی حل می شه یا حل نمی شه رو می تونیم با همون نسبت ابعاد بزرگتر و گشادتر و عمق میدان بیشتر نشون بدیم.
کلا ما یک بوم نقاشی در دست داریم که می تونیم از هر جهت فشرده ش کنیم! اگه توی عمق فشرده بشه (عمق میدان کم) آینده و گذشته شخصیت و بحرانهای جاری اون رو نشون می ده، اما نسبت ابعاد فشارهای مختلف رو نشون می ده که از اطراف به شخصیت وارد می شه، حالا این اطراف می تونه آدمهای داستان باشه یا شرایط زیست اون شخصیت
خیلی جوابتون خوبه، آفرین
مسابقه:از طرف فیلم بساز ویرایش شد! (جوابتون کاملا درسته)